بال پرواز

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۳۰ دی ۹۵، ۲۱:۲۹ - سیامک پور اسد
    ✔ یاعلے
نویسندگان

۶۳ مطلب توسط «بهار دنیا» ثبت شده است

مهمترین جمله رهبر انقلاب در سال ۹۴ انتخاب شد

«رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.» این جمله‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان مهمترین و به‌یادماندنی‌ترین جمله‌ی رهبر انقلاب اسلامی در سال ۹۴ از نگاه مردم انتخاب شد. دومین جمله‌ی منتخب، هشدار رهبر انقلاب از به‌کاربردن تعبیر «تندرو-میانه‌رو» توسط برخی افراد است؛ همچنین واکنش رهبر انقلاب نسبت به «پروژه‌ی نفوذ دشمن» نیز به‌عنوان جمله‌ی سوم انتخاب شده است.
این سومین سال متوالی است که پاسخ رهبر انقلاب به تهدیدات نظامی رژیم صهیونیستی از سوی مردم به‌عنوان مهمترین جمله‌ی بیانات ایشان در سال انتخاب می‌شود. از نگاه مخاطبان در سال ۹۳ جمله‌ی «ملت، عاشق مبارزه‌ى با صهیونیست‌هاست» و سال ۹۲ نیز جمله‌ی «اگر غلطی از آنها [رژیم صهیونیستی] سر بزند، جمهوری اسلامی «تل‌آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد» مهمترین جملات سال بودند.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1394/13941227164524a34.jpg



 
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif در نظرسنجی‌ای که از هفدهم تا بیست‌و‌پنجم اسفندماه توسط پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با موضوع مهمترین جمله‌ی سال رهبر انقلاب از دید کاربران برگزار شد، مردم، جملات گوناگونی را انتخاب کردند. بررسی مجموع حدود ۲۰ هزار نظر و پیامک دریافت‌شده نشان می‌دهد سه جمله‌ی پرتکرار زیر در میان پاسخ‌ها، مهمترین جملات رهبر انقلاب از نظر کاربران در سال ۹۴ هستند:
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/32622/123.png
سومین جمله: یکی از پرتکرارترین موضوعاتی که در بین نظرات مخاطبان مشاهده می‌شد موضوع «نفوذ» بود که اکثراً به جمله‌ای از بیانات رهبر انقلاب اشاره داشت: «ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند.» ۹۴/۶/۱۸
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/32518/6-2.jpg

دومین جمله‌ی‌ منتخب مخاطبان، هشدار رهبر انقلاب به تکرار ادبیات دشمن در داخل توسط عده‌ای و القای تقسیم‌بندی تندرو-میانه‌رو در داخل کشور بود: «از ادبیّات دشمن استفاده نکنید. دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانه‌رو را مطرح کردند؛ فلانی تندرو است، فلان جریان تندرو است، فلان جریان میانه‌رو است. آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بنده‌ی حقیر هستم.» ۹۴/۱۲/۵
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/32518/12.jpg

و اما مهمترین جمله سال ۹۴ از نظر مردم:
رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم که پس از پایان مذاکرات هسته‌ای بود در پاسخ به زیاده‌گویی سران رژیم صهیونیستی فرمودند: «بعد از اتمام این مذاکراتِ هسته‌ای، شنیدم صهیونیست‌ها گفتند فعلاً با این مذاکراتی که شد، تا ۲۵ سال از دغدغه‌ی ایران آسوده‌ایم؛ بعد از ۲۵ سال فکرش را میکنیم. بنده در جواب عرض میکنم اوّلاً شما ۲۵ سال آینده را نخواهید دید. ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت؛ ثانیاً در همین مدّت هم روحیّه‌ی اسلامیِ مبارز و حماسی و جهادی، یک لحظه صهیونیست‌ها را راحت نخواهد گذاشت؛ این را بدانند» ۹۴/۶/۱۸
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/32518/6.jpg

پیامک تبریک عید نوروز95(2)

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

آقا یه سوال برام پیش اومده از سرم نمیره
سال تحویل امسال ساعت 8 خورده صبح از 12 شب قبلش هم که اخرین روز اسفند تموم میشه
پس از ساعت 12 شب تا ساعت 8 که وارد سال جدید میشیم دقیقا یه اون چند ساعت
وقت اضافه است آیا؟
سال 94 و نیم محسوب میشه آیا؟
یا اینکه اشانتیون است آیا؟
جایزه مونه جون امسال پسر خوبی بودیم آیا؟
یا اینکه روز صفر فروردینه؟
یکی تکلیف منو مشخص کنه
والا :|

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

امیدوارم اولین سین امسالتون
سینی باشه که توش چایی میاری واسه خواستگارت...

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

برای انسان های به ظاهر متمدّن:
کاش در این هیاهوی تغییر سر و وضع و خرید لباس های نو،افکار کهنه مان را هم دم عیدی نو کنیم تا مبادا بوی کهنگی افکارمان دیگران را آزار دهد...
همه چیز لباس نو نیست...

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

باز اندر کوچه بازار نگاه روزگار
بوی فصل سبزه می آید به بار
از برای بهترین آغاز چندی بیش نیست
صبر باید کرد که برگردد بهار...

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

پر شد از بوی گل کوچه‌ها، خانه‌ها
باز آغاز شد رقص پروانه‌ها
باز هم پهن شد سفره هفت سین
سبز شد، سرخ شد، هر کجای زمین

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

چهار دعای برتر لحظه تحویل سال
اول دعا برای ظهور آن بی مثال
دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال
سوم رسیدن ما به قله‌های کمال
چهارم تمام جیب‌ها پر از پول، اما حلال
پیشاپیش عید نوروزتون مبارک

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

از امروز همه چیز آخرین است
آخرین هفته
آخرین دلشوره‌هایِ شیرین اسفند
اتمامِ آخرین جایِ گردگیری نشده خانه
آخرین اتمام حجت‌ها با خودمان... حالمان و آرزوهای‌مان
آخرین یا مقلب القلوب‌ها و
آخرین امیدهای گره خورده، به اشاره سالی نو، که همه چیز درست می‌شود.
این چند روزِ آخر هم باید اسبِ سال را مجاب کرد که تا منزلگاه راهی نیست... بتاز... که نو شدن نزدیک است

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

سیر: برای گندزدایی و پاکیزگی است
سبزه: موجب فراوانی و برکت در سال نو می‌شود
سیب: فرشته زن، نماد باروری و پرستاری است
سنجد: نمادی از زایش و تولد و بالندگی و برکت است
سرکه: نمادی برای گندزدایی و تمیزی است
سمنو: نماد خوبی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان است
سماغ: فرشته بهمن نماد باران و روزی است
تقدیم به همه‌ی دوست داران ایران زمین

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾن همه ﻣﻬﻤﺎنی‌های عید ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎیم!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ
.
.
.
.
ﮐﻔش‌هاﯼ "اویی" که می‌خواهم ﻧﯿﺴﺖ!!

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

با خوبی‌ها و بدی‌ها، هرآنچه که بود؛
برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد،
سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد...

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

لحظه‌ای که سال تحویل می‌شه
تنها لحظه‌ایه که بی‌منت به من لبخند می‌زنی
کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه
تا لبخند همیشه مهمون لبهات بمونه

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

اطلاعیه نوروزی:
هرکس عیدی مرا قبل از تحویل سال بدهد از 20 درصد جایزه خوش حسابی برخوردار می‌شود!
هر پنج هزار تومان یک امتیاز!

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

سلام بچه‌ها
سال نو به همتون مبارک، ان شاءالله سلامتی یکی از سین‌های هفت سینتون باشه
اللهم عجل لولیک الفرج

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

لبخند بزن به مهتاب نگو تاریکه
از بوی بارون پیداست که بهار نزدیکه

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

بنام خدای بهار آفرین / بهار آفرین را هزار آفرین
به جمشید و آیین پاکش درود / که نوروز از او مانده در یاد بود...
نوروز مبارک

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

خدایا زمان در گذر است...
و مخلوقات در تغییر و سال جدید در شرف حلول و به ناچار تغییر تغییر تغییر...
پس برایت آرزومندم که زندگیت به بهترین‌ها تغییر کند...!
عید پیشاپیش مبارک

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر... تحفه‌ای یافت نکردم
که کنم هدیه‌تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی‌تان
نوروز پیشاپیش مبارک

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

در بهاری که پر از معجزه و احساس است
هفت سینم، سین سیمای تو را کم دارد
سال نو مبارک

پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵

میدونی عید یعنی چی؟
ع: عزیزم
ی: یادت نره
د: دوست دارم
عید نوروز پیشاپیش مبارک عزیزای دلم...


پیامک‌های تبریک عید نوروز ۹۵
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهاى شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش بحال روزگار...
با آرزوی سالی سرشار از سلامتی و موفقیت
پیشاپیش سال نو برشما و خانواده محترم مبارک

پیام نوروزی به مناسبتآغاز سال95

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۵ را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار. یا محوّل الحول و الأحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال.

السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة، فاطمة المرضیّه، بنت رسول الله، صلّی الله علیه و آله. و السّلام علی ولیّ الله الأعظم، ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه.

عید نوروز را به همه‌ی خانواده‌های ایرانی و افراد ایرانی در هر نقطه‌ی عالم تبریک عرض میکنم. عیدتان مبارک باشد هم‌میهنان عزیز. بخصوص به خانواده‌های عزیز شهیدان، به جانبازان عزیز، به خانواده‌های محترم آنها، و به همه‌ی ایثارگران تبریک عرض میکنم و یاد شهیدان بزرگوارمان و یاد امام عزیزمان را گرامی میدارم.                                                                                                                     

سالی که شروع شد -سال ۹۵- هم در آغاز و هم در پایان، متبرک به نام مبارک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. هم اولِ این سال منطبق بر ولادت آن بزرگوار با ماه‌های قمری است، هم آخر این سال. بنابراین امیدواریم که ان‌شاءالله سال ۹۵ به برکت حضرت زهرا سال مبارکی باشد برای ملت ایران، و از معنویات آن بزرگوار و از راهنمائی‌های آن بزرگوار و از زندگی آن بزرگوار درس بگیریم و بهره‌مند شویم.

سالی که تمام شد -سال ۹۴- مثل همه‌ی سالهای دیگر، آمیزه‌ای از شیرینیها و تلخیها و فرازها و فرودها بود؛ طبیعت زندگی همین است؛ از تلخی حادثه‌ی منا تا شیرینی راهپیمائی ۲۲ بهمن و انتخابات هفتم اسفند؛ در تجربه‌ی برجام، از امیدهائی که برانگیخت، تا نگرانیهائی که در کنار آن هست؛ همه‌ی اینها جزو حوادث سال بود، و همه‌ی سالها همین جور است.

سالها و ایام عمر انسان، مشتمل بر فرصتهائی است و مشتمل بر تهدیدهائی است. هنر ما باید این باشد که از فرصتها استفاده کنیم و تهدیدها را هم تبدیل به فرصت کنیم. سال ۹۵ پیش روی ما است. در این سال هم مانند همیشه، فرصتها و تهدیدهائی وجود دارد. همه باید تلاش کنند تا بتوانیم از فرصتهای این سال به معنای حقیقی کلمه استفاده کنیم و کشور از اول تا آخرِ این سال تفاوتهای محسوسی پیدا کند                                                                                                                                .

امیدهائی وجود دارد برای سال ۹۵. انسان به مجموعه‌ی اوضاع که نگاه میکند، امیدهائی را مشاهده میکند. البته برای تحقق این امیدها باید تلاش کرد، باید کار شبانه‌روزی کرد و باید بی‌وقفه سعی و کوشش کرد. اصل قضیه این است که ملت ایران باید بتواند کاری بکند که خود را در مقابل تهدیدهای دشمنان و دشمنیهای آنها، از آسیب‌پذیری خارج کند. ما باید کاری کنیم که در مقابل تهدید دشمنان، آسیب‌پذیر نباشیم. آسیب‌پذیری را به صفر برسانیم.

به گمان من مسئله‌ی اقتصاد در اولویت اول است. یعنی وقتی انسان نگاه میکند، در میان مسائل اولویت‌دار، از همه فوری‌تر و نزدیکتر، مسئله‌ی اقتصاد است. اگر به توفیق الهی، هم ملت و هم دولت و مسئولان گوناگون، بتوانند در مسئله‌ی اقتصاد کارهای درست و بجا و متقن را انجام دهند، امید این هست که در مسائل دیگر، مثل مسائل اجتماعی، مثل آسیبهای اجتماعی، مثل مسائل اخلاقی، مثل مسائل فرهنگی هم تأثیرگذار باشند.

در مسئله‌ی اقتصاد، آن چیزی که مهم است و اصل است، مسئله‌ی تولید داخلی است؛ مسئله‌ی ایجاد اشتغال و رفع بیکاری است؛ مسئله‌ی تحرک و رونق اقتصادی و مقابله‌ی با رکود است؛ اینها مسائل مبتلابه مردم است؛ اینها چیزهائی است که مردم آنها را حس میکنند و مطالبه میکنند؛ و آمارها و اظهارات خود مسئولین هم نشان میدهد که این مطالبات مردم و این خواسته‌های مردم بجا و به‌مورد است.

اگر ما بخواهیم مشکل رکود را حل کنیم، مشکل تولید داخلی را حل کنیم، بخواهیم مسئله‌ی بیکاری را حل کنیم، بخواهیم گرانی را مهار کنیم، علاج همه‌ی اینها در مجموعه‌ی مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی گنجانده شده است. اقتصاد مقاومتی شامل همه‌ی اینها است. میشود با اقتصاد مقاومتی به جنگ بیکاری رفت؛ میشود به جنگ رکود رفت؛ میشود گرانی را مهار کرد؛ میشود در مقابل تهدیدهای دشمنان ایستادگی کرد؛ میشود فرصتهای بسیاری را برای کشور ایجاد کرد و از فرصتها استفاده کرد؛ شرطش این است که برای اقتصاد مقاومتی کار و تلاش انجام بگیرد.                                           

گزارشی که برادران ما در دولت به من دادند، نشان میدهد که کارهای وسیعی کرده‌اند؛ منتها این کارها کارهای مقدماتی است؛ کارهائی است در زمینه‌ی بخشنامه‌ها و دستورها به دستگاههای مختلف؛ اینها کارهای مقدماتی است؛ اما آنچه که لازم است ادامه پیدا کند، عبارت است از اقدام کردن و عمل کردن و روی زمین، محصول کار را به مردم نشان دادن؛ این آن چیزی است که وظیفه‌ی ما است؛ که من ان‌شاءالله در سخنرانی شرحش را به آحاد ملت عزیزمان عرض خواهم کرد.

بنابراین آنچه که من به عنوان شعارِ امسال انتخاب میکنم، عبارت است از «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل». این، راه و جاده‌ی مستقیم و روشنی است به سمت آن چیزی که به آن احتیاج داریم. البته توقع نداریم که این اقدام و عمل، در ظرف یک‌ سال همه‌ی مشکلات را حل کند؛ اما مطمئنیم که اگر چنانچه اقدام و عمل به صورت برنامه‌ریزی شده و درست انجام بگیرد، ما در پایان این سال آثار و نشانه‌های آن را مشاهده خواهیم کرد. از همه‌ی کسانی که در این راه تلاش کردند و تلاش میکنند، تشکر میکنم.                                                                                                          

بار دیگر به ملت عزیزمان سلام و تبریک عرض میکنم و صلوات خدا را بر محمد و آل محمد و بر حضرت بقیة الله اعظم (سلام الله علیه و ارواحنا فداه) مسئلت میکنم.

والسّلام علیکم و رحمة الله و برکات                                                                                                      

                                    

درد ودل امام زمان (عج)با امام حسین(ع)

 

 

حسین جان ....

مهدی ام مهدی خسته ! دلم از بی وفایی ها شکسته ...                                                                                                   

حسین جان ... مانده ام تنهای تنها !

شده کرب و بلایم کوه و صحرا!

حسین جان ...

کاش من جای تو بودم !

چو یارانت بُدم گِرد وجودت !

شما گفتی ولی آنها نرفتند ...مرا یاران همه ، یک یک برفتند

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

حسین جان                                                                                                                                                                         

سال ها در انتظارم

هنوز حسرت به یاران تو دارم

حسین جان

انتقام نگرفته ام من

به جای امّتم شرمنده ام من

حسین جان

قطعه قطعه جسم اکبر(ع)

سر افتاده\'ی علی اصغر(ع)

دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)                                                                                                                                     

کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)

صدای ناله\'ی جانسوز زهرا(س)

فرار کودکان در دشت وصحرا

همه منزل به منزل در اسارت

چنان که شد به آل تو جسارت !

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده

بود هر صبح و شام در پیش دیده

ز قلبم میزند بیرون شراره

چه کاری سخت تر از انتظاره                                                                                                                                                                                                                              

حسین جان

از شما شرمنده هستم

گناه امّتم بسته دو دستم

چه قدر دیگر بگویم من به امّت

دعا باشد کلید قفل غیبت

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته.

ان شا ا... امسال سال ظهوریبن الْحَسَنِ قائم آل محمد باشه از ته دل صلوات

 اللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

 

 

 

پیامک تبریک عید نوروز95

 ما ایرانی‌ها هر ساله سال نو را به دوستان و آشنایان تبریک می‌گوییم و این سنت این روزها با ارسال اس ام اس انجام می‌شود.  مجموعه‌ای از اس ام اس‌های تبریک عید نوروز را برای شما کاربران عزیز آماده کرده است. امیدواریم که مورد توجه شما واقع شده باشد

اس ام اس تبریک عید نوروز
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد!
عید می آیدو اجناس گران خواهد شد!

همسرت چند ورق لیست به تو خواهد داد!
کل اعضای وجودت نگران خواهد شد!

میزنی ساز مخالف دو سه روزی اما!
عاقبت هرچه او گفت همان خواهد شد!

پول را به علف خرس یکی می‌دادند!
فکر کردید که منطق سر شان خواهد شد!

کل عیدی و حقوقت به شبی خواهد رفت!
بر سر جیب بغل فاتحه باید خواند!

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

یکی از بدی های سن و سال من اینه که
.
.
.
نمی دونم باید عیدی بدم یا بگیرم!!

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

یادم رفته بود بگم
پارسال عید برامون مهمون اومده بود!
.
.
.
بچه‌هاشون میگفتن پسورد وای فای رو بگید در عوض از عیدیمون کم کنید...!!

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

مثلا منتظر عید و بهارم الکی
مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی

به خودم می‌رسم و فکر غزل‌های نوام
مثلا خوب شده زخم سه تارم الکی

به دلم زردیِ پاییز نشد زخم تری!
مثلا سرخیِ گلهای انارم الکی

منو تشویش محال است محال است محال
مثلا غرق خوشی! اوج قرارم الکی

دلم از ماندنِ یک جا به ستوه آمده است
مثلا عشق سفر توی قطارم الکی

به سرم می زند این بیت کمی گریه کنم
مثلا ابر بهارم که ببارم الکی

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

اولین هفت سین سفره امسالم: سایه آقامونه
دومین سین: سلامتی آقامونه
سومیش : سانتافه آقامونه
چهارمیش: سود سپرده بانکی آقامونه
پنجمیش: سفر خارج از کشور با آقامونه
ششمیش: سرمایه آقامونه
هفتمیش: سرقفلی مغازه آقامونه

اینو از گروه دخترا دزدیدم
داشتن برای خودشون رویا پردازی می‌کردن :))

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

آقا یه سوال برام پیش اومده از سرم نمی‌ره
سال تحویل امسال ساعت 8 خورده
صبح از 12 شب قبلش هم که آخرین روز اسفند تموم میشه
پس از ساعت 12 شب تا ساعت 8 که وارد سال جدید میشیم دقیقا یه اون چند ساعت
وقت اضافه است آیا؟
سال 94 و نیم محسوب میشه آیا؟
یا اینکه اشانتیون است آیا؟
جایزه مونه جون... امسال پسر خوبی بودیم آیا؟
یا اینکه روز صفر فروردینه؟
یکی تکلیف منو مشخص که
والا :|

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

امیدوارم اولین سین امسالتون
.
.
.
سینی باشه که توش چایی میاری واسه خواستگارت

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

باران عشق همیشه می‌بارد اما در نوروز قطره‌های باران طلایی رنگند
از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

سفته
سوء قصد
سرقت
سوگند
سیاست
سند
سبب اقوا از مباشر‏‏

اینم هفت سین حقوقی‌ها
سال نو بر شما حقوقدانان مبارک

اس ام اس تبریک عید نوروز

اس ام اس باحال تبریک عید نوروز

سی
سی پلاس پلاس
سی شارپ
ساختمان داده
ساختمان گسسته
سیستم عامل
سیستم های خبره
اینم هفت سین برو بچ کامپیوتری
عید نوروز همه مهندسای عزیز مبارک :-)

رهبرم سید علی

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ در این ویدئو درخواست یک جانباز از رهبر انقلاب در مراسم عزاداری فاطمیه را مشاهده خواهید کرد، که می‌گویند: "لطفا دیگر حرف رفتن نزنید، به قلبم فشار آمد".                                                                                     
گفتنی است؛ حضرت آقا در دیدار با اعضای مجلس خبرگان گفته بودند؛ ممکن است این مجلس رهبر بعدی را انتخاب کند.
 
دیشب در مراسم روضه بیت رهبری، آخر سخنرانی پناهیان یک جانباز ویلچری بلند گفت به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.

پناهیان نیز گفت: ما اینهمه حرف زدیم و سخنرانی کردیم، ایشان یک جمله گفت بهتر از تمام این سخنرانی.                









مدت زمان: 1 دقیقه 26 ثانیه

با نصرت خود درد مرا خاتمه ای/

زیباتر از این نام ندیدم همه عمر/

 سید علی الحسینی الخامنه ای 

حقا که تو از سلاله فاطمه ای/






                                                                       

برگرفته ازYJC

عمار داره این خاک /حامد زمانی



مدت زمان: 4 دقیقه 27 ثانیه

مدافع حرم

سلام دوستان چون دیگه نزدیک عید هستیم وقراره ازطرف انجمن بریم خونه ی یکی اززنان مبارز وانقلابی من هم تصمیم گرفتم در این بخش صحبت های حمیده غلام زاده همسر شهید مدافع حرم شهید اسداللهی را دراین قسمت برا تون بگزارم امید وارم استفاده کنید                                                            

نشستن پای حرف خانواده شهدای مدافع

حرم از آن لحظاتی است که آدم را سراپا گوش می کند

تا به این سوالش جواب بدهد که چطور یک خانواده می تواند

عزیزش را کیلومترها دورتر از

مرزهای کشور به جنگ بفرستد؟

به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان  ؛ حجله های «باباحمید» سی‌ودو ساله کوچه را روشن کرده است. «محمد» می دود دورتا دور کوچه و می خندد بین دیوارهایی که عکس پدر، به عنوان افتخار محله، رویشان نصب شده است. پاسداری ۴ساله که با تفنگش مراقب محله است، مراقب خانه، مراقب مادر، مراقب مادربزرگ. مراقب برادرش احمد. محمد حالا یک هفته است مرد خانه شده، باید حواسش به خیلی چیزها باشد تا آب در دل مادرش و برادر ۳ ماهه اش تکان نخورد. محمد در این یک هفته چندسال بزرگ شده است. و حالا این کوچه خلوت و این بن بست کوچک، عکس های باباحمید۳۲ ساله و لباس پاسداری که بر تنش دارد در گوش تمام رهگذران این محله می خواند:«جهاد هنوز ادامه دارد.»

به بهانه شهادت شهید «حمید اسداللهی» از فعالان فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی در عملیات دفاع از حرم حضرت زینب (س) به خانه اش رفتیم تا این شهید بزرگوار را بیشتر بشناسیم. خانه ای که حالا ۱۰روز است عکسهای پدر را برتمام دیوارهای خود می دید. گفتگوی مجله مهر با «حمیده غلامزاده» همسر این شهید را بخوانید.

پیکر شوهرم در سالگرد عقدمان آمد

«حمیده غلامزاده» متولد ۳۰ شهریور ۱۳۶۶ در کاشان است. در دانشگاه علوم قرآن و حدیث خوانده و زمانی که تنها ۲۱ سال بیشتر نداشت با شهید «حمید اسداللهی» ازدواج می کند تا اولین جشن زندگی شان را در شب یلدا بگیرند: « آشنایی ما از طریق یکی از دوستان حمیدآقا بود که با ما نسبت فامیلی داشت شروع شد. از جلسه اول خواستگاری تا عقد ما یک هفته بیشتر طول نکشید. در نهایت شب یلدای سال ۸۷ عقد کردیم و دو روز بعد به محضر رفتیم. اینکه تاکید می کنم شب یلدا عقد کردیم برای این است که خبر شهادت همسرم را شب یلدا آوردند و پیکرش هم روز عقدمان رسید. آن موقع ها همسرم دانشجوی کاردانی مدیریت امداد سوانح بود ولی در حال حاضر ترم آخر کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی هستند. من هم علوم قرآن و حدیث خواندم. اردیبهشت ۸۸ به مکه رفتیم و بعد از آن وارد خانه و زندگی خودمان شدیم. زندگی خوبی داشتیم ما یاد گرفته بودیم در برهه های مختلف زندگی به ائمه توسل کنیم. برای ازدواج هم هردو به امام رضا توسل کردیم. ائمه هم به آدم چیز بد نمی دهند. ما دقیقا ۷ سال زندگی کردیم. روزی که برای دیدن پیکر همسرم همراه بچه ها به معراج شهدا رفتم برایش دسته گل بزرگی خریدم با ۷ شاخه گل رز به نیت ۷ سال زندگی شیرینی که باهم داشتیم.» در این خانه کمتر کسی برای شهید خانه از فعل گذشته استفاده می کند و هنوز این فعل ها جان دارند و حضور حاج حمید در این خانه زنده است.

آقاحمید به قصد شهید شدن به سوریه نرفت

آقای اسداللهی از اوایل ازدواجش مشغول کارهای فرهنگی و جهادی بود تا اینکه در سالهای آخر لباس پاسداری می پوشد تا در سوریه این فعالیت ها را ادامه دهد. فعالیت های فرهنگی که با فعالیت های نظامی هم همراه شد: « آقای اسداللهی پژوهشگر قرآن بود و در آنجا هم به منظور فعالیت های فرهنگی و نظامی رفته بود. از آن دسته ای نبود که بگوید حالا در شهادت باز شده و فقط به قصد شهید شدن برود. شهادت را دوست داشت. همیشه هم آرزویش را می کرد. اما نرفت که شهید شود. اتفاقا دوست داشت برگردد و کارهای عقب افتاده اش را انجام بدهد. در سوریه هم اهداف فقط نظامی و عملیاتی نیست. فعالیت های فرهنگی در خصوص وحدت مسلمانان، پایداری و امیدوار کردن مردم سوریه است. از ابتدای بحران سوریه هم می خواست برود. اما شرایط کاری اجازه نمی داد. واقعا خودش را برای انجام کارها مجهز می کرد. سالهای آخر باهم به طور جدی عربی با لهجه سوری می خواندیم. خیلی ها بعد از شهادت سراغ من می آیند و می گویند که می خواهند به مناطق جنگی بروند. من به آنها می گویم که اگر همسر من رفت به خاطر این بود که خودش را مجهز به سلاح هایی کرد که بتواند بزرگترین خدمت را در جبهه حق انجام دهد و بزرگترین صدمه را به جبهه باطل بزند.»

من و بابا حزب اللهیم، بابا رفته پیش حضرت زهرا

«احمد» زیر گریه می زند. بزرگترها احمد را بغل می کنند تا آرام شود. بین حرفهایمان محمد با لباس حزب الله و یک توپ چهل تکه همرنگ لباسش وارد می شود. می نشیند کنارمان. با محمد می خواهم طرح دوستی بریزم. اولش سخت راه می آید. می پرسم این چه لباسی است که پوشیده ای؟ پشت می کند به من و رو به مادرش می گوید:« حزب الله» مادرش می گوید: «کی لباست را خریده؟» محمد سرش را بالا می گیرد رو به مادرش خنده ریزی می کند و آرام می گوید: «بابا» می پرسم تفنگ هم داری؟ دیگر سرش را بالا نمی آورد وفقط با سرش تایید می کند. نزدیک تر می شوم محمد با تفنگ چه کار می کنی؟ « من و بابا حزب اللهیم اسرائیلو می کشیم.» جرات می کنم و می پرسم محمد بابا کجاست؟ به مادرش نگاه می کند. مادرش می گوید: « بگو بابا کجا رفته؟» محمد با همان لحن کودکانه اش سرش را بالا می گیرد و می گوید: « رفته پیش حضرت زهرا». می خواهم حرف را عوض کنم. می گویم چرا کلاهت شبیه پیراهنت نیست؟ می گوید: «چون من دوتا لباس حزب الله دارم.» محمد دوتا لباس حزب الله دارد. یکی را پدر قبل از شهادت خریده و روزی هم که محمد به معراج شهدا می رود تا با پدر خداحافظی کند و برای آخرین بار پیشانی پدر را ببوسد مادر به عنوان هدیه از طرف پدر برای محمد لباس حزب الله تازه ای می خرد. تصویر ثبت شده از بوسه محمد بر پیشانی پدر شهیدش در روزهای اخیر بارها در شبکه های اجتماعی دست به دست شد. حالا از مادرش می پرسم چطور توانست این خبر را به محمد بدهد؟ « من اول برای محمد کامل توضیح دادم که پدرش رفته بود و حالا شهید شده است. خب پسر تودار است. گفت باشه من بروم بازی کنم. وقتی خانه آمد و عکس و فیلم پدرش را دید به هم ریخت ولی باز بروز نمی داد. خودش را انداخت روی تخت و چند ثانیه ای بی حرکت ماند. بعد دوباره خودش را جمع و جور کرد و دوباره پاشد.»

ما وظیفه داریم موانع ظهور را کم کنیم

محمد ۴ساله و برادر چندماهه اش که هرچند وقت یکبار صدای گریه اش را می شنوم بهانه می شود که بپرسم دلتان تنگ نمی شود؟ اصلا چطور گذاشتید برود؟ یکبار نگفتید ما بچه داریم نرو؟ چطور می خواهید این نبودن را با این دو بچه کوچک طاقت بیاورید؟ این ها همه سوال های تمام کسانی است که نمی فهمند چرا یک نفر باید زن و بچه اش را رها کند و به جنگ در کشور دیگری برود؟ دلتان تنگ نمی شود؟« به این فکر کنید که وظیفه ای به گردنتان افتاده که موانع ظهور را کم می کند. و در حال حاضر آن قدر امکان بررسی برای افراد هست که نمی توان گفت که من نفهمیدم یا من نرسیدم.اگر به این درک برسید دیگر مانع همسرتان نمی شوید. دلتنگی خیلی مهم است. مخصوصا وقتی ستون زندگی شما نیست. اما به این فکر می کردم که همسرم را برای یک هدف بزرگ می فرستم که پشتیبانی من اهمیت ویژه ای دارد. آن وقت دلتان به امام زمان قرص می شود و باور می کنید شهیدان زنده اند. همه این ها را حمیدآقا خیلی خوب در وصیت نامه اش نوشته است: آقا جان بعضی ها نمی دانند من روزی که از شما جدا شدم باید نگرانم باشند و انشالله که آن روز را نبینند. من، همسر و فرزندانم خودمان را سربازانی در پادگان تو می دانیم. یکی از سربازان عزم ماموریت دارد. مشکلی پیش نمی آید چون فرمانده هست. فقط باید مواظب باشیم از پادگان خارج نشویم

گفتم اگر شهید شدی قول بده شفاعت ما را بکنی

مادر حاج حمید به شهادت فرزندش که می رسد پای صحبتمان می آید سرش را پایین می گیرد و گاهی بغض می کند: « همیشه می گفت مادر دعا کن شهید شوم. من نمی دانستم که رفتنش چطوری است. از بس گفته بود دعا کن و شوخی می کرد که تو مادر شهید می شوی یک بار گفتم باشد فقط قول بده شفاعتم کنی. هیچ کس که به مرگ فرزندش راضی نیست.اما می گفتم هرچه که خدا صلاح می داند. اما فکر نمی کردم به این زودی زود شهید شود. خیلی پسر خوبی بود خیلی احترام مرا داشت. دلم می سوزد. فقط دل خوشی ام این است که دل ائمه، دل حضرت زینب را شاد کرد. من واقعا یک دسته گل تقدیم به حضرت زینب کردم.»

محمد  برایمان احترام نظامی می گذارد تا نشان دهد او هم سرباز حزب الله است.

راضی بودم شهید شود ولی اسیر نشود

در روزهای اول بارها شهادت شهید اسداللهی تایید و تکذیب می شد.عده ای می گفتند زخمی شده، عده هم می گفتند که اسیر شده است. همین اخبار ضدنقیض باعث آزار خانواده ها شده بود خانم غلامزاده درباره این برزخ می گوید: « چند روز اول برایم برزخ بود. من در منزل مادرم بودم برای تدارکات شب یلدا. صبح برادرم آمد گفت چه خبر؟ خبری نیومده؟ گفت از مجروحیتش خبر بیشتری ندارید؟ گفتم مگر مجروح شده. اما بعد اخبار متناقضی آمد که شهید شده اند. یک سری می گفتند در زمین دشمن گیر افتاده. یکی سری می گفتند اسیر شده. مسلما اگر می خواستم بین اسارت و مجروحیت در زمین دشمن و شهادت یکی را انتخاب کنم. قطعا شهادت بود. اما مدام می ترسیدم نکند مجروح باشد اما به من بگویند که شهید شده و بعد به واسطه دل کندن من شهید شود. برای همین چند روز اول خیلی سخت بود. در آخر خبر رسید که شهادت تایید شده اما تکذیبیه به خاطر این بود  که داعش به این فکر نکند که همچین آدمی در زمین آنهاست تا به فکر پیدا کردن و مبادله نیفتد. همیشه شوخی اش را می کرد که من شهید می شوم من هم به شوخی می گفتم حالا که می خواهی شهید شوی طوری شهید شو که حضرت آقا خانه مان بیاید.»

محمد از ما می خواهد که خیلی از او عکس نگیریم و از پدرش عکس بگیریم

خوشحالم حرف دیگران را در سفر آخرمان گوش ندادم

انگار تمام گذشته مثل فیلم از ذهن بقیه می گذرد. همه دورهم می نشینیم از همسر، مادر، مادرزن، خواهر زن و همه از حاج حمید خاطره می گویند. خاطره هایی که گاهی به خنده هم می افتیم مادر دوباره شروع می کند: « از بچگی اهل نماز و مسجد بود. در مسابقات قرائت قرآن و اذان هم شرکت می کرد. موذن مسجد محله ما یک پیرمرد بود. وقت اذان که می شد حمید می دوید که به مسجد برسد تا اذان بگوید. می گفت اگر دیر برسم پیرمرده اذان می گوید. (خنده)» حالا همه، خاطراتشان از شوخی های شهید را مرور می کنند خواهر خانم غلامزاده می گوید: « یک بار با یک کیک کوچک به خانه ما آمدند من پرسیدم مگر تولد است کیک برای چیست؟ حمید آقا گفت من هربار مادرزنم را می بینم دوباره متولد می شوم و این کیک تولد امروزم است. حتی یک بار هم مکه بود که تولد همسرش شده بود. به من زنگ زد و گفت که امروز تولد حمیده است. بی زحمت از طرف من یک دسته گل بگیرید برایش ببرید تا خودم برسم. من هم یک دست گل خریدم و در یکی از کمدهای خانه گذاشتم. حمیدآقا هم زنگ زد و از پشت تلفن صحبت کرد تا اینکه خواهرم دسته گل را دید.» اما شیرین ترین خاطره خانم غلامزاده به تولد فرزند دومش احمد برمی گردد: « بهترین لحظه های زندگی ام تولد فرزند دومم بود. خیلی شیرین بود. حمیدآقا خیلی هوایم را داشت. احمد ۱۶ روزش بیشتر نبود که برخلاف نظر بقیه مشهد رفتیم. خیلی ها گفتند بگذار بچه ۴۰ روزش تمام شود. خیلی خوشحالم که حرفشان را گوش ندادم و رفتم. خیلی سفر خوبی بود. خیلی خوش گذشت. این آخرین سفر زندگی ما بود.»

 به خدا حیف بود شهید نشود

صدای احمد که می آید دوباره اعتراض می کنم دوباره بهانه اش می کنم برای اینکه یک خانم ۲۸ ساله قرار است بدون همسرش با دوتا بچه کوچک چه کار کند؟ « یکبار نگفتی حالا که فعالیت هایت این شکلی است. حالا که می روی تا دم تیرو بر می گردی حالا که می روی روبروی یکی از خبیث ترین و وحشی ترین های عالم می ایستی بچه دوم برای چیست؟» خانم غلامزاده می خندد: « سیر زندگی آدمها، زمان هایی دارد که می بینی عزیز زندگی ات چقدر عزیز تر از قبل است. در یک سال و نیم آخر زندگی ما هم اینطور بود. واقعا نمی توانستم تصوری بهتر و زیباتر از این برای زندگی ام بکنم. حالا که فکر می کنم هیچ چیز زیباتر از این نبود که همسرم را اینطوری ازدست بدهم با شهادت. من خوشحال بودم که از همسرم بچه دارم.  گاهی می گویم کاش بچه های بیشتری ازش داشتم. بچه های من پدر و حتی بهتر از پدر دارند. کسی که همسرم من را به او سپرده خیلی مهربان تر از خودش است. من ایمان دارم هوایمان را دارد. وجود بچه هایم یک فرصت است. آنقدر خوشحالم که پسر دارم. این امید دارم که دو حمید دیگر تربیت کنم. همسرم همه چیزم بود. من همه چیزم را از دست دادم. آنقدر دوستش داشتم که بقیه مرا دست می انداختند. اما او مرا به امام زمان سپرد. دیگر حرفی باقی نمی ماند.»

سوال می کنم هیچ وقت فکر می کردی همسر شهید شوی؟ جواب می دهد: «اگر جواب بدهم می گویید شعار می دهد. فقط بگویم آنقدر خوب بود که می گفتم به خدا حیف است که شهید نشود.»

همسرم به من نشانه می دهد

خبر شهادت شهید اسداللهی درست در تاریخ عقدشان به همسرش می رسد و حالا خانم غلامزاده همه این ها را نشانه هایی برای یک زندگی جدید می داند و معتقد است حالا فصل جدیدی از زندگی را باهمسرش شروع کرده است درست در همان تاریخ: « یک وقت هایی آدمها نشانه ها را می بینند. وقتی خبر شهادت حمید آقا را آوردند من آمدم خانه تا لباسم را عوض کنم. اول مانتوی سرمه ای رنگی برداشتم و بپوشم. خواهرم گفت که مشکی بپوشم. گفتم حمیدآقا دوست نداشت به جز برای اهل بیت مشکی بپوشیم. گفتند به خاطر عرف بپوش و من هم پوشیدم. فردایش دوستم آمد خانه و گفت خواب حمیدآقا را دیده و به او گفته که به حمیده بگویید مشکی نپوشد. محمد هم ناراحت می شود. دو روز پیش بهشت زهرا رفتم و تا ساعت ده و نیم آنجا بودم. وقتی برگشتم خانه دوباره دلم گرفت و خواستم دوباره بروم که برادر شوهرم گفت من می رسانم. توی دلم به حمید آقا گفتم اگر بدت نمی آید بیایم آنجا و یک ناهاری بخورم خودت یک کاری کن. دقیقا همان لحظه دوستم با یک ظرف غذا، آن هم غذایی که همسرم دوست داشت آمد و گفت خواب دیدم حمیدآقا به تو غذا می دهد. گفتم برایت غذا بیاورم. حسابی خوشحال شدم. پیش از این هم وقتی خبر مجروحیت همسرم را شنیدم یک بسته دستمال کاغذی خریدم که بروم سرمزار شهدای ۴۰ تن که کمی گریه کنم. اصلا نمی دانستم فال دارم. یک لحظه کاغذ فالش افتاد توی دستم دیدم رویش نوشته: « دلا بسوز که سوز تو کارها بکند/ دعای نیمه شبی رفع صدبلا بکند.» وقتی حمیدآقا را برای تشییع می بردیم من در آمبولانس بودم. دستمال دیگری داشتم که تا آمدم باز کنم روی فالش نوشته بود: « ای هدهد صبا به صبا می فرستمت. بنگر که از کجا به کجا می فرستمت.» من اصلا به قصد فال نخریده بودم. اصلا نمی دانستم این دستمال ها فال دارند.  همه این ها برای من نشانه است من از آنها آرامش می گیرم.

محمد هر حرفی که به ما می زند با مادرش هماهنگ می کند.

کاش تماس آخرش را جواب می دادم

آقای اسداللهی ظهر روز شهادتش با همسرش تماس می گیرد اما همسرش نمی تواند تماسش را پاسخ بدهد. بعد از این تماس هم راهی عملیات می شود. حالا این تماس جواب نداده،یک حسرت بزرگ را توی دلش گذاشته است: « کاش زمانی که تلفن آخرش را زد می توانستم جواب بدهم. شاید دلیل اینکه نشد جواب بدهم این بود که به واسطه من دلش اینجا می ماند و نمی توانست دل بکند. همه این ها نشانه است. اینکه خبر شهادتش را در سالگرد عقد به من می دهند. نشانه است یعنی من در همان تاریخ دارم زندگی جدیدی را شروع می کنم. مادرم حتی به من گفت که کم کم لباس های حمید آقا را جابه جا کن. گفتم برای چی این کار را بکن؟. گفتم جا دارم می خواهم زندگی کنم چیزی از من کم نشده است. هرکسی هم می آید می گویم امیدوارم انرژی و ایمانی که دارم همچنان ادامه داشته باشد. افکار و اعتقادات همسرم خیلی زیباتر و وسیع تر از این بود که با زیرخاک رفتن تمام شود. من باید این افکار ها را حفظ کنم تا بتوانم حمیدهای دیگری تربیت کنم.»
منبع:

 yjc.ir

فراخوان


 سلام علیکم

سلام به یاران وخواهران انجمنی وغیر انجمنی   انشا ا... حال تون خوب باشه یه خبر دارم درحد لالیگا ما یک جشنواره داریم به اسم مدرسه انقلاب  وتقاضای ما از شما این هست که حول موضوع استکبا رستیزی  برای ما نظر بدید شما  باید تصور کنید یک غرفه دارید که موضوعش استکبار ستیزی هست. چه چیزی توی غرفه می گذارید یا چی درست می کنید تا غرفه ای با ظاهری جذاب و زیبا در عین حال نشان دهنده ی استکبارستیزی با شد؟ما منتظر نظرات توپ و شیک شما هستیم(درضمن برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مدرسه انقلاب در قسمت پیوند ها مرا جعه کنید)

اسامی یاران انجمنی

 

نام خانوادگی                  نوع/ کلاس        

زینب حسینی فعال   دوم    ریاضی
مهلاصادقی فعال

دوم تجربی


فاطمه عزیز پور عادی دوم تجربی
مهلاعباسی  عادی دوم تجربی
فاطمه عطایی  عادی دوم تجربی
ساراخدائی عادی دوم انسانی
کیمیاسلطانی نژاد عادی دوم تجربی
فاطمه مهدی زاده فعال دوم ریاضی
نازیلا طایفه رشیدی عادی دوم تجربی
فاطمه اسماعیلی باغینی عادی دوم تجربی
شبنم پوریزدان پناه عادی دوم ریاضی
رضوان کریمی  عادی دوم ریاضی
عاطفه سنجری فعال دوم تجربی
زهرا جهانشاهی  عادی دوم تجربی
زهراسلیمانی  عادی سوم تجربی
ساراخدادای عادی سوم تجربی
شهرزادآرامش عادی سوم تجربی
مهدیه ابولی عادی دوم تجربی
مریم شاهرخی عادی دوم تجربی
عاطفه مددی زاده عادی سوم یاضی
فاطغه گنجی عادی سوم تجربی
زهراسادات مسعود پور عادی سوم تجربی
هلیا وهبی عادی سوم تجربی
مهرناز نامجو عادی سوم تجربی
فاطمه سعید  فعال سوم تجربی
عاطفه زاهدی عادی دوم ریاضی
الهه سالاری عادی دوم ریاضی
هلیاسیدی عادی سوم تجربی
مائده روحانی عادی سوم تجربی
رضوان شفیع آبادی عادی سوم تجربی
فرشته طبال زاده  عادی سوم تجربی
فاطمه قانع جعفری عادی دوم تجربی
شکوغه کریم زاده عادی دوم تجربی
سوگند شجاعی  عادی دوم تجربی
الهه عسکرپور عادی دوم تجربی
زهرا بهادر عادی دوم تجربی
مهشیدعسکرپور عادی دوم تجربی
مائده ناصری عادی دوم تجربی
علیه عباس زاده  عادی سوم تجربی
فاطمه اسدی خانوکی فعال سوم ریاضی
زهرا پور مجیدی  فعال سوم تجربی
زهرا آقایی افشار فعال سوم تجربی
منصوره شیخ علی بابا عادی سوم تجربی
حانیه بهزادی گردی فعال سوم تجربی
زهراآزادی فعال سوم تجربی
راضیه دورخدادادی فعال سوم تجربی
ندا باقی فعال سوم تجربی
رقیه پور رحمانی فعال سوم تجربی
الهام تاج الدینی فعال سوم ریاضی
فریناز سالاری زاده عادی  دوم تجربی