با این دشمن میشود حرف هم زد، بله؛ امّا وقتی ثابت شد که دشمن، دشمن نابکار است، دشمنی است که در عمل، از نقض عهد هیچ ابائی ندارد و نقض عهد میکند، بعد هم وقتی میگوییم آقا چرا [نقض عهد] کردی، باز لبخند میزند، باز زبان چرب و نرم را باز میکند و یک جوری توجیه میکند، با این [دشمن] نمیشود وارد مذاکره شد
The letter also charged with the enemy, yes, but when it was proved that the enemy is evil, the enemy is that in practice, of the breach and the breach is not afraid, then I say, sir, why [the breach] Kurdish, open smiles, open Blarney opens and somehow justify, with the [enemy] can not be negotiated...
الرسالة حملت أیضا مع العدو، نعم، ولکن عندما ثبت أن العدو هو الشر، والعدو هو أنه فی الممارسة العملیة، من الخرق والاختراق لا یخاف، ثم أقول یا سیدی، لماذا [الاختراق] الکردیة، ابتسامات مفتوحة، مفتوحة النفاق یفتح وتبریر بطریقة أو بأخرى، مع [العدو] لا یمکن التفاوض
مقام معظم رهبری (مد ظله عالی ) در دیدار اقشار مختلف مردم
یاد جهاد
بسم الله الرحمن الرحیم در دوم بهمن ماه به همت آستان قدس رضوی، مراسم یادبودی برای شهید جهاد مغنیه و دیگر شهدای قنیطره برگزار شد که حجت الاسلام سیدکمیل باقرزاده، روایتی کوتاه از دوست شهدیش “جهاد” داشت: «آخرین بار، همین دو هفته پیش بود که موقع خداحافظی بغلش کردم… خواستم بهش بگم جهاد چقدر نوربالا میزنی.. چقدر بوی شهادت میدی… اما بغض گلوم رو گرفت… فقط گفتم تو رو خدا مراقب خودت باش… خنده ای کرد که برق دندانهای سفید و خوشگلش هنوز توی ذهنمه… گفت إن شاء الله زود همدیگرو می بینیم… و جهاد رفت و فقط آه حسرت برای من باقی ماند…» شهدای زیادی در سوریه و عراق به شهادت رسیده اند که تا زمان شهادتشان ناشناخته بودند ، اما اکنون اهداف اصلی این شهدا برای ما آشکار شده است ، شهید جهاد مغنیه نیز دوستان ایرانی ، افغانی، عراقی و… زیادی داشته است که حرف های زیادی در مورد این شهید دارند. همانطور که پدر شهید جهاد مغنیه ناشناخته بود و ما اسم عماد مغنیه را تا قبل از شهادت ایشان نشنیده بودیم ، جهاد مغنیه نیز این چنین بود و اهداف وی پس از شهادت او برای همه آشکار شد. من با جهاد ارتباط داشتم اما حتی نمی دانستم که مشغول انجام چه فعالیتی بوده. این افراد جزو همان کسانی هستند که هر چند در زمین ناشناخته اند اما در پیش خداوند و فرشتگان بسیار مشهور هستند. روزی از جهاد مغنیه پرسیدم که تا کنون چند مرتبه رهبر معظم انقلاب را دیده ای؟ وی پاسخ داد: «شاید پنج یا شش مرتبه» از او پرسیدم قبل از شهادت پدرت یا پس از شهادت ایشان؟ وی گفت: «اولین دیدار قبل از شهادت پدر بود، من و دوستان وارد اتاق آقا شدیم، فردی مرا به ایشان معرفی کرد و آقا فرمودند:« مراقب پدرت باش خیلی برای من عزیز است» دفعه بعد که پس از شهادت پدرم به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتم ایشان با لحن شوخی به من فرمودند: »مگر به تو نگفته بودم مراقب پدرت باش؟». این نشان از اهمیت این پدر و پسر می دهد که در آن طرف مرز ها بار ولایت را بر دوش می کشند. جهاد نمونه بارز از یک جوان مؤمن انقلابی بود که بارها این کلمه توسط رهبری در این سالیان اخیر بیان شده است. مسئولیت بزرگی امروز بر عهده قشر جوان است و همه جوانان باید متوجه این مسئولیت باشند، من در همین حدی که جهاد مغنیه را می شناختم در ذهنم خطور کرد که جهاد، جهاد است نه مجاهد، او اسم فاعل نیست بلکه خود فعل است و همه وجود او وقف حرکت و تلاش برای تحقق اهداف اسلامی بود. عرصه راحت زیستن برای کسانی که در لبنان زندگی می کند فراهم است و سبک زندگی جوانان در لبنان سبک زندگی غربی است، اما باید سبک زندگی جوانان حزب الله را جدا از سبک زندگی جوانان لبنان بدانیم و جهاد مغنیه نیز جوانی منحصر به فرد بود، چرا که او به معنی واقعی کلمه بسیجی بود، بر این اساس عاشق ولایت بودن و عاشق شهادت بودن، دو خصوصیت اصلی جهاد مغنیه است. نمی شود انسان عاشق ولایت فقیه و شهادت باشد و اسباب استراحت خویش را فراهم کند، جهاد مغنیه خوب فهمیده بود که خواسته رهبر معظم انقلاب نابودی اسرائیل است، پس همه امکانات و همه وجود خود را برای تحقق این خواسته وقف کرد و به دست رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم قرار ملاقات گذاشته بودیم و من از قم برای دیدار وی رفتم، جهاد به محض اینکه مرا دید گفت: «چقدر لاغر شده ای، تو مگر ورزش نمی کنی؟ مگر آقا نفرموده اند: «تحصیل، تهذیب، ورزش» و من فهمیدم که سخنان رهبر معظم انقلاب به چه میزان تأثیرگذار بوده و برای امثال جهاد مغنیه به چه میزان با اهمیت است. باید قدر جهاد ها و شهدای سوریه، عراق، افغانستان، ایران و… را بدانیم چرا که زمینه ساز ظهور حضرت مهدی(عج) و آشکار کردن چهره واقعی اسلام هستند.
اتاق دلتنگی
ایـنجا اتاق توست و من همیشه دقیقا در همین جـای خانه است که دلتنگ تو میشوم ، دلتنـگ خنده ها و گریه هایت ، اما حالا از جوان پرجنب و جوش من همین قاب عکس مانده …
چشم به این قاب میدوزم و روزه ام را با غم دوری تو افطار میکنم … !
مـادر بگو چه جوری آروم بشم؟!
اکنون این برای ما سوال است که جهاد مغنیه چگونه به شهید جهاد مغنیه رسید؟!!! جواب این سوال بسیار واضح است جهاد همه ی اینهارا از مادرش داشت،مادری که معلم و استاد او بود در تقوا ودوستش بود در شادی وغم و یاور و همدردش بود در سختی ها اون جهاد شدن امروزش را مدیون مادرش است